در این جا شرح کودکی زلال و انباشته از زیبایی وی را فرو گذاشته و ادامه زندگی او را پی میگیریم.
دوران درس آموزی سپهری در دبستان به شکل معمولی سپری شد. مثل همه کودکان مشق مینوشت، مثل همه کودکان بازیگوش بود، مثل همه کودکان از معلم میترسید، مثل همه کودکان از تعطیلات خوشش میآمد و مثل همه کودکان تنبیه میشد. اما او در چندین صفت با همه کودکان فرق داشت:
اول این که عشقی عجیب به نقش داشت بنابر این مثل همه کودکان نقاشی نمیکرد بلکه مثل خودش نقاشی میکرد. دومین تفاوت او با کودکان هم سن و سالش این بود که در خانه شور و شر به پا میکرد ولی در مدرسه کودکی معصوم و طفلی بسیار مودب بود. بنابر این تنبیه شدن او در مدرسه هیچ وقت به خاطر بازیگوشی یا شلوغی نبود بلکه به جهت این بود که بیش از اندازه نقاشی میکرد. فراموش نکردهایم یکی از معلمانش وقتی ذوق عجیب او به کشیدن عکسهای مختلف از دار و درخت و در و دیوار و اسب و جنگل را دیده بود با دل سوزی به او گفته بود:و همین نقاشی یک روز تو را بدبخت خواهد کرد.
معلم درست میگفت اما سخن او درباب این کودک هرگز مصداق نداشت زیرا این کودک کودکی معمولی نبود. درست که پشت نیمکت نشسته بود ولی بیش از کودکان نیمکت نشین میدانست. درست که هر روز راه دبستان میپیمود ولی استعدادی در جبین داشت که منتظر بود پرده کودکی کنار رود تا او شکوفا شود. این شکوفایی زمانی آغاز شد که پس از تحمل روزهای کند و تند دبستان او راه به دبیرستان برد. نخستین جلوههای طبع شاعرانه وجود این کودک نقش دوست را از چنگال نقش رها کرد.بدین سان عنصر دیگری در زندگی وی نمایان شد که اجازه نمیداد یک بعدی بودند شخصیت او را در خود فرو برد. همین که در ?? سالگی دیوانی را به چاپ سپرد نشان از آن دارد که استعداد در وجود او همواره راهی به جولان میجست.
آشنایی با چهرههای فرهنگی شهر کوچک کاشان این اجازه را به سپهری نوجوان میداد که به مقولاتی فراتر و بزرگتر فکر کند. از این رو سهراب هنوز پا به جوانی نگذاشته بود که در تعدادی از هنرهای رایج و مرسوم دستی بر آتش داشت. خط زیبا،نقش زیبا، شعر زیبا و نگاه زیبا اوصاف آن روزگاران شخصیتی است که بعدها هیچ یک از هنرهای خویش را از دست نداده است.
سپهری در ایام جوانی این توفیق را داشت که مجمع الجزایر هنرهایی اصیل و ارزشمند شود.در میان هنرهای او در این عهد، چیزی که بیش از همه مهم است بیان زیبایی است که صفت او محسوب میشود. همین صفت است که اخلاق و منش او را به منشی پر از جذابیت بدل کرده است. جذابیت سپهری چنان بود که از دید هیچ کس مخفی نمیماند. دوستان او راویان خاطراتی هستند که در یک سوی آن قضایای تمام شده قرار دارد و در یک سوی آن جذابیت پایانناپذیر جوانی که میرفت فتح کند: فتح زندگی، فتح هنر، فتح آینده و سرانجام فتح جاودانگی.
جاودانگی سهراب سپهری درست از جوانی اش شروع شد. هنوز جوان بود که الفبای فرزانگی را از روحش به سر انگشت ظهور آورد. نگاه فراخ او به پدیدههای ملموس و ناملموس که بعدها عناصر شعر و شعور او را تشکیل دادند همگی میراث بازمانده ایام جوانی سپهری هستند.
اشتغال جدی به درس و بحث و تمرکز بسیار قوی به پدیده هنر جوانی سپهری را در عرصهای پر روح ناپدید کرده است. آری، سپهری جوانی خویش را به پای هنر نهاد و دمی نیاسود. این اندازه تمرکز و هنر وری نشان از آن دارد که او در هنر به جست و جوی حقیقت و خویشتن مشغول بود.
شتافتن به عرصههای بعد که خود را در تحصیلات دانشگاهی و مشغول شدن در کارهای اداری نمایان میکند هرگز نمیتواند اشتیاق جدی سپهری به مقولات هنر را از بین ببرد. گویا عهد بسته بود همه چیز را به خدمت هنر بیاورد: از درس تا کار و از سمتهای اجتماعی تا مقولاتی که برای آینده نیاز داشت.
او حتی در دوره تحصیل در دانشگاه نیز بیش از آن که به کتابهای درسی بیاندیشد به شکار جلوههای هنری زمان میگذاشت. از این روست که خاطراتش تماماً خاص و استثنایی هستند.
باز شدن پنجره ی سفر زندگی وی را به افقی وسیعتر رهنمون میشود. سپهری با پیوستن به قافله ی سفر شروعی دیگر را رقم میزند. گویاطفل وجودی او منتظر دستی بود که تا تولد دوباره را تجربه کند و آن گاه در زندگی و آثارش نمایان شود. این دست بی گمان دست سفر بود: سفر در اقطار زمین و زمین را زیر گامهای تجربه لمس کردن.
سهراب سپهری پس از آنکه تحصیلات خویش را به پایان برد، در نخستین انتخاب دست به انتخابی بزرگ زد. این انتخاب، انتخاب حرکت و تحرک بود. از این رو تن به حرکت داد و راه رفت: از شرق تا غرب و چنین است که او را در دهههای میانی زندگی اش هرگز ثابت و ساکن نمیبینیم بلکه هر روز در جایی است. اگر روزی در کارگاه نقاشی خویش است، چند روزی در زیر خیمه طبیعت به نظاره ایستاده است. اگر روزی با دوستی قرار سکوت میگذارد، چند روزی با مادر طبیعت قرار هم سخنی میگذارد.
آری، قرار سکوت زیرا سپهری هرگز در جمعها لب به سخن نمیگشود. در زندگی او سکوت و تفکر یکی از پررنگترین مسایل است که تا امروز مورد توجه قرار نگرفته است. سپهری زندگی خویش را وقف خاموشی و نگریستن کرده بود. از این رو بود که هیچ کس از اصحاب هنر سخنی را از او به یاد ندارد که در رد و اثبات کسی بر زبان آورده باشد. منش سپهری نگریستن و گذشتن بود.منطق او منطق نبرد نبود بلکه این گونه سامان گرفته بود که همواره با مدارا سپری شود. او انسانی منزوی نبود ولی به غایت منضبط و قانون مدار بود. سپهری به دوست گرفتن و دوست داشتن عقیدهای ژرف داشت ولی هیچ گاه خود را از چارچوب انسانی و اخلاقی که برای خود تعریف کرده بود، خارج نمیکرد.
حوادث زندگی او چه کوچک و چه بزرگ و چه جدی و چه غیر جدی در نهایت به انسان و طبیعت ختم میشود. زندگی نامه او زندگی نامه انسانی است که راه سفر در پیش گرفته و به اوج سفر میکند. این اوج یک روز در شعر تجلی میکند و یک روز در نقاشی. این جا باید ایستاد: سپهری مدار زندگی خویش را این گونه رقم زد که پیوسته در حال حرکت و شدن باشد.این شدن به شکل پرواز صورت میگیرد و این پرواز دو بال دارد: شعر و نقاشی.
از دهه ???? که سفرهای سپهری به خاور و باختر آغاز میشود، او از تیررس معلومات و خاطرات دور میافتد. چنین مینماید که زندگی او در این برههها نامعلوم و نامشخص است اما هرگز چنین نیست زیرا در حقیقت اگر قواعد زندگی او را در نظر بگیریم که مقداری از آنها در این زندگی نام مورد اشاره قرار گرفت خواهیم دید او همواره در مسیر زندگی به سمت جلو میشتابد. کوتاه سخن این که زندگی نامه او زندگی انسان پر شوری است که با اسلوب خاص خودش زندگی خویش را به سر آورده و در نهایت به توفیقی بزرگ و کم نظیر دست یافته است.
رفتار بزرگ منشانه او با خانواده، دوستان، آشنایان،اصحاب هنر، اصحاب فکر و دیگر کسانی که در زندگی خویش با آنها در تماس بود نشان دهنده غنای روز افزون حیات انسانی است که نمیتوان در باب او به مسائل متداولی چون: تولد، تحصیل، حادثه، کار، ازدواج، شغل، پول، ادعا، دیده شدن، استاد شدن و سرانجام مرگ بسنده کرد.
زندگی نامه او حاوی فرم خاصی است که فراتر از مسائل زاده شدن و از دنیا رفتن جلوه میکند. به عبارتی دیگر: ما در زندگی نامه سپهری با عناصری پر از زندگی و عشق و تبلور و زیبایی مواجه هستیم. این عناصر هم در شعر او و هم در نقاشی او به زیباترین وجه ممکن بازتاب یافته است. اکنون بی هیچ واهمهای به سهولت میتوان گفت: زندگی نامه سپهری، نقاشیهای او و شعرهای اوست. هر چند که انسان بود و مثل آدمیزادگان در زمین میزیست، اما چنان کرده بود که گویا زمین در او میزیست.
او وقتی میگفت: من به آغاز مین نزدیکم، در حقیقت زندگی نامهء خویش را با کوتاهترین جمله ممکن بیان میکرد، بی آنکه سخنی از سال و زاد و جا و شهر و مکان به زبان آورده باشد. شاید بتوان ادعا کرد: بند بند شهرهای سپهری و نقش نقش نقاشیهای او بریدهای از زندگی اوست که کل زندگی اش را در خودش جا داده است. این موضوع اندازه واضح است که شاید لازم نباشد به نمونهای خاص اشاره کنیم.
صدای پای آب که در دهه ?? ساخته شد، به وضوح نشان میدهد که سپهری در مجرای زندگی هر لحظه در حال نگارش زندگی و زیست نامه خود بود. در اینجا با اشاره گذار به مراحلی چند از زندگی شاعرانه نقاش هستی این بیوگرافی را به پایان میبریم.
سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را با علم و هنر به سر آورد. دهه سوم زندگیاش را به تجربه اندوزی و سفر و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها و بارها به: ژاپن، فرانسه، ایتالیا، هندوستان، آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. بسیاری از آگاهان زندگی و شعر وی را تأثیر پذیرفته از تعالیم خاور دور و ادیان هند و بودا میدانند. برخی دیگر معتقد شدهاند که او تحت تأثیر ادیان ژاپن بوده است، اما درست این است که او انسانی بود که تعالایم خویش را از زندگی میگرفت و هرگز هیچ یک از میراثهای درست و منطقی زندگی را نفی نمیکرد. برای او آنچه مهم بود، قرار داشتن در مدار زندگی بود، نه شرق و غرب. بنابراین خط پر رنگ حیات او، در این نکته خلاصه میشود که در جستجوی زندگی به راه افتاده بود و قصد داشت تا آخرین قلمرو پیش برود.
در این میان آشنایی و رفاقت او با ستونهای بزرگ ادب فارسی و بیش از همه نیما یوشیج و فروغ فرخزاد نشان دهنده کشش و ذوق اوست. سپهری با همه بزرگان شعری ایران ایام خود دوستی داشت، اما در بین آنها استقلال خود را حفظ میکرد. در هیچ یک از صفحات زندگی او به نمونهای از تنش و بحران برخورد نمیکنیم، بلکه راه او راه هنر است و در این راه سکوت را بر هر چیزی ترجیح میدهد.
بهترین شاهد این موضوع انتشار آرام و تدریجی آثارش است. سپهری آثار خود را در فضایی آرام و در ساکنترین و بی جنجالترین بخشهای دهه ?? و ?? به دست چاپ سپرد و پس از سال ???? تا مدتهای مدیدی شعر نگفت. در هیچ یک از زندگی نامههای موجود از علت این موضوع سخن به میان نیامده است و کسی نخواسته است که بداند چرا شاعرِ صدای پای آب و مسافر و حجم سبز از سال ???? تا ???? که پای از هستی بیرون کشید، چرا تنها ?? قطعه شعر سروده است؟ این موضوع دارای دلایلی است که این زندگینامه مجال بازپرداخت ان را ندارد و امید است در جای خود به تفصیل آن را مورد اشاره قرار دهیم.
در نهایت: شاعر بزرگ عشق و هنر پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دو سال طول کشید، سرانجام در اول مرداد ???? در سن ?? سالگی بدورد حیات گفت، در حالی که تنها شاعری بود که غنچه غنچه شعرش بوی زندگی میداد و تنها شاعری بود که بیشترین حجم شعر را در سر زبان مردمان روزگار خود داشت.
طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعهای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح فریاد میزد:
به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مباد که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من.
نامه به مادر
دهلی ، ? فروردین مادر عزیزم پریشب با هواپیما وارد شدم یعنی شب عید به خاک هندوستان رسیدم. در توکیو بالاخره توانستم یک سفر بروم به کیوتو و نارا. این دو شهر سابقا پایتخت ژاپن بوده اند . بهترین آثار هنری در همین دو شهر است . بدون دیدن آنها ، انگار ژاپن را ندیده ام . یک سفر هم رفتم به کاما کورا که از توکیو دور نیست ، خلاصه ژاپن را آنطور که می خواستم دیدم.... ...قصد من این است سه ماه در هند بمانم... بعد از راه کشمیر و پاکستان و افغانستان به ایران می آیم.خوشبختانه به ایران نزدیک شده ام . اولا نامه زود می رسد.،ثانیا از راه هوا یا زمین مسافرت آسان است . با هواپیمای جت تا تهران سه ساعت راه است بنابراین غصه ای ندارد، (تا پول هست میشود ماند). اما راجع به این سرزمین ، هنوز چیزی نمی توانم بنویسم ، چون بیش از یک روز نیست که در اینجا هستم . دهلی شهر بزرگی است . دیروز همه اش در شهر گشتم. هیچ کجا به این اندازه باغهای بزرگ ندیده ام ، خیال دارم دو چرخه کرایه کنم و همه جا را بگردم . اینجا همه سحر خیز هستند ، حتی گنجشکها . صبح هنوز هوا تاریک بود که گنجشکها جیر جیر می کردند ، رنگ کلاغها یک کمی با رنگ کلاغهای ما فرق دارد، یعنی سر آنها دم به بنفشی می زند ، البته مهم نیست ، باید یک کمی گذشت داشت ، یک موش الان دارد وسط اطاق راه می رود. اینجا موجودات عجیب و غریب پیدا میشود ، مار فراوان است ، ولی من هنوز ندیده ام. گاوها وسط کوچه و خیابان هستند و هیچ کس حق ندارد آنها را کنار بزند ... دهلی قدیم وضع بسیار بدی دارد. به قدری مردم بد بخت و گرسنه و مریض هستند که تماشای آن اسفناک است. الان صبحانه آوردند و من خوردم. این کارها فداکاری لازم دارد... باری من خیال دارم یک چند وقت در اینجا بمانم . من با جدیت مشغول یاد گرفتن انگلیسی هستم . جون بدون دانستن این زبان نمی شود در اینجا زندگی کرد ، شاید یک اکسپوزیسیون ترتیب بدهم ، امروز می روم چند گالری را ببینم...
سفرهای خارج از کشور
* سفر به ایتالیا (وی از پاریس به ایتالیا میرود)؛
* سفر به ژاپن (توکیو در مرداد ????) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن نیز میشود؛
* سفر به هندوستان (????)؛
* سفر مجدد به هندوستان (????، بازدید از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر)؛
* سفر به پاکستان (????، تماشای لاهور و پیشاور)؛
* سفر به افغانستان (????، اقامت در کابل)؛
* سفر به اروپا (????، مونیخ و لندن)؛
* سفر به اروپا (????، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش)؛
* سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند (???? و شرکت در یک نمایشگاه گروهی و سپس سفر به نیویورک)؛
* سفر به پاریس و اقامت در «کوی بینالمللی هنرها» (????)؛
* سفر به یونان و مصر (????)؛
* سفر به بریتانیا برای درمان بیماری اش سرطان خون (دی ????).
نمایشگاههای نقاشی
از جمله نمایشگاههای نقاشی که سهراب سپهری در آنها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
* اولین دوسالانه? تهران
* دوسالانه? ونیز * دو سالانه? دوم تهران ( برنده? جایزه? اول هنرهای زیبا)؛
* نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران
* نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران
* نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران)؛
* نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان
* دوسالانه? سان پاولو
* نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران ؛
* نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا؛
* نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز ؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون؛
* نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران ؛
* نمایشگاه جشنواره? روایان (فرانسه،؛
* نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته ؛
* نمایشگاه دانشگاه شیراز؛
* جشنواره? بینالمللی نقاشی در فرانسه؛
* نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا ؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک؛
* نمایشگاهانفرادی در نگارخانه لیتو؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس ؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران ؛
* اولین نمایشگاه هنری بینالمللی تهران ؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران )؛
* نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس)؛
* نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران .
آثار ادبی
سهراب در آغاز کار شاعری تحت تأثیر شعرهای نیما بود و این تأثیر در «مرگ رنگ» به خوبی مشهود است. بعدها سبک او دستخوش تغییراتی میشود و شعرش با دیگر شاعران هم دوره? خویش متمایز میگردد. از جمله مجموعه شعرهای دیگر سهراب سپهری میتوان به این عنوانها اشاره نمود:
* مرگ رنگ ؛
* زندگی خوابها ؛
* آوار آفتاب ؛
* شرق اندوه ؛
* صدای پای آب ؛
* مسافر ؛
* حجم سبز ؛
* ما هیچ ما نگاه ؛
* هشت کتاب ؛ که در واقع مجموعه همه هشت دفتر ذکر شده در بالاست که در یک مجلد در سال 56 به چاپ رسید و بارها تجدید چاپ شد. اکنون نیز در اکثر موارد دفترهای شعری وی به تنهایی به چاپ نمی رسند و عرضه نمی شوند بلکه به همین صورت یک مجلدی هشت کتاب در دسترس خوانندگان قرار گرفته اند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ